English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6681 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rig U با خدعه وفریب درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cheat U خدعه کردن گول زدن
cheated U خدعه کردن گول زدن
cheats U خدعه کردن گول زدن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
feints U خدعه
ruse U خدعه
feinting U خدعه
tricking U خدعه
ruses U خدعه
trick U خدعه
tricked U خدعه
feinted U خدعه
wile U خدعه
obreption U خدعه
deceit U خدعه
feint U خدعه
obreptitious U خدعه امیز
deceit U حیله خدعه
gloze U خدعه زدن
lurch U خدعه گوش بزنگی
elusively U از روی طفره یا خدعه
feint U حمله خدعه امیز
deceitful U مزور خدعه امیز
feinted U حمله خدعه امیز
feints U حمله خدعه امیز
lurched U خدعه گوش بزنگی
lurches U خدعه گوش بزنگی
lurching U خدعه گوش بزنگی
feinting U حمله خدعه امیز
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
to set to rights U درست کردن
concocts U درست کردن
corrects U درست کردن
concoct U درست کردن
concocting U درست کردن
to set in order U درست کردن
correct U درست کردن
concocted U درست کردن
trim U درست کردن
make U درست کردن
to set U درست کردن
cleaned U درست کردن
clean U درست کردن
fashioned U درست کردن
shapes U درست کردن
shape U درست کردن
cleanest U درست کردن
fashioning U درست کردن
gulleys U درست کردن
cleans U درست کردن
to sct aright U درست کردن
gullies U درست کردن
to get up U درست کردن
redd U درست کردن
correcting U درست کردن
trimmest U درست کردن
fabricate U درست کردن
manufacture U درست کردن
fabricating U درست کردن
set right U درست کردن
indite U درست کردن
make up U درست کردن
fix up U درست کردن
set in order U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricated U درست کردن
to erect into U درست کردن از
weaves U درست کردن
weave U درست کردن
to put to rights U درست کردن
manufactured U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
gully U درست کردن
builds U درست کردن
build U درست کردن
fashion U درست کردن
buildings U درست کردن
makes U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
trims U درست کردن
adapt U درست کردن
manufactures U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
to fix up U درست کردن
fettle U درست کردن
fashions U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
frame U پاپوش درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
hedges U خاربست درست کردن
ponds U حوض درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
exacts U تحمیل کردن بر درست
corn popping U درست کردن چس فیل
pond U حوض درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
to make something U چیزی را درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
re form U دوباره درست کردن
team U دسته درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
dress U درست کردن لباس
reconditions U دوباره درست کردن
to toss up U زود درست کردن
scrambling U املت درست کردن
dresses U درست کردن لباس
scrambles U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
manipulate U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
die sink U خزینه درست کردن
teams U دسته درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
scramble U املت درست کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
vault U گنبد یاطاق درست کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
spells U املاء کردن درست نوشتن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
black list U فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com